|
یک شنبه 7 خرداد 1390برچسب:, :: 10:0 :: نويسنده : saeid3tar
اس ام اس عاشقانه جملات زيبا شعر هاي زيبا
توي روزگاري که دل واسه ي شکستنه ، قيمت طلاي دل قدر سنگ و آهنه ، بين اين همه غريبه يه نفر مثل تو ميشه ، آشنايي که تو قلبم مي مونه واسه هميشه .
////////////////\\\\\\\
لنگر عشق زدم بر دل طوفاني تو ، تکيه گاهم شده است ساحل باراني تو .
////////////////\\\\\\\
ترنم باران را مي شنوم و به ياد تو در زير باران غزل عش را مي سرايم ، اينک من در بهاري پر از خون نشسته و سرود شقايق را زمزمه مي کنم .
////////////////\\\\\\\
نمي دانم که دانست او دليل گريه هايم را ؟ نمي دانم که حس کرد او حضورش در سکوتم را ؟ و مي دانم که مي دانست ز عاشق بودنش هستم ، وجود ساده اش بوده که من اينگونه دل بستم .
////////////////\\\\\\\
اي که با سنگدلان باده گلرنگ زني ، جرم ما چيست که بر شيشه ي ما سنگ زني ؟
////////////////\\\\\\\
در زندگي به کساني دل مي بنديم که نمي خواهندمان و از وجود کساني که مي خواهندمان بي خبريم ، شايد اين باشد دليل تنهايي مان ؟
////////////////\\\\\\\
کاش به جاي جدايي مردن بود ، چون مردن يک لحظه است و جدايي ذره ذره مردن .
////////////////\\\\\\\
تو را چون موج دريا دوست دارم ، تو را چون عطر گل ها دوست دارم ، بخند اي غنچه ي گلزار هستي ، که من خنديدنت را دوست دارم .
////////////////\\\\\\\
تک گل باز شده اي گفت صبا را عشق است ، بلبل آمد به ميان گفت صدا را عشق است ، گل و بلبل بنشستن به کنار هم ، سنبل از راه رسيد گفت جمال رفقا را عشق است .
////////////////\\\\\\\
گل عشق تو هستم شبنمم باش ، دلم دنياي زخمه مرحمم باش ، ز درد بي کسي قلبم شکسته ، به شهر بي کسي ها همدمم باش .
اگه قصر شاهي تو واسه من جايي نداره ، کلبه ي خاکي قلبم قابل تو رو نداره .
آخر اي دوست نخواهي پرسيد که دل از دوري رويت چه کشيد ؟ سوخت در آتش و خاکستر شد وعده هاي تو بدادش نرسيد .
گل بودم در ايام جواني ، جوان بودم نکردم زندگاني .
اميدواري در چشمانت مي درخشد و مهرباني در قلبت موج ميزند ، اي نگاهت آفتاب ، دلت دريا ، وجودت مي ارزد به کل دنيا .
براي او مي نويسم ، او که تنش بوي گلهاي سرخ را مي دهد ، براي او که جادوي کلامش زيباترين لغت را قلم مي زد ، براي او که قلبش به وسعت درياست و قايق قلب من در آن غرق شد رفت و من تنهاتر از تنها شدم .
کاش مي شد سرنوشت خويش را از سر نوشت ، کاش مي شد اندکي تاريخ را بهتر نوشت ، کاش مي شد پشت پا زد بر تمام زندگي ، داستان عمر خود را گونه اي ديگر نوشت .
مرز عشق اين روزها شباهت زيادي به آدامس داره ، اول شيرين ، بعد دوست داشتني ، سپس تکراري و خسته کننده و در آخر دور انداختني .
امشب گريه مي کنم ، گريه مي کنم براي تو ، براي خودم ، براي تموم اونايي که خواستن گريه کنن نتونستن ، براي تمام اون چيزي که خواستي و نبودم ، خواستم و بودي ، امشب گريه مي کنم به وسعت دريا ، به وسعت بيشه ، به وسعت دل عاشق ، براي تو ، براي تو ، و به پاس احترام تمام تحقيرهايي که از ديگران شنيدم و هنوز شکست نخوردم .
آدم ها همه مي پندارند که زنده اند ، براي آن ها نشانه ي حيات ، بخار گرم نفس هايشان است ! کسي از خود نمي پرسد : آهاي فلاني ، از خانه ي دلت چه خبر ؟ گرم است ؟ چراغش نوري دارد هنوز ؟
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |